صلابت غریب .........« استاد دکتر محمد رضا سنگری »
قرن هاست که قرار قلب ها برده ای ، دست درات نبض ها ، آرامش سینه ها را آشوب کرده ای و هم پای اشک ها ، بر لب ها تراویده ای .
نام تو همسایه شور است . یاد تو تداعی شعر و شیون و شیفتگی . تو را نمی توان گفت مگر با بغضی غیور که حنجره را می فشرد و سوزی غریب که شعله ور مان می سازد .
ای ایمان ایستاده ، ای حسین (ع) !
لحظه هایی که موج موج حادثه ها ، شکسته مان می خواهند و فوج فوج اندوه افتاده و نشسته مان می طلبد .نسیم یاد تو ایستادگی مان می آموزد . به رسم نسیم بهار که در گوش دانه ها ، قصه قیام می گوید و حدیث رویش ، زمزمه می کند .
وقتی تردید و تزلزل و وسوسه بال و پر می گشاید تا ما را به سقوط و هبوط بخواند ، کربلای تو را مرور می کنیم و هزار دریچه به روشنای یقین می گشاییم و رفتن بی تردید و عبور مطمئن از سنگلاخ ها را تن می سپاریم ای قله ی صبوری ، ای صلابت وصولت غریب ! می شناسیمت ، تو قله ای بارز و روشنی که از همه سویت می توان دید اما قدم زدن در ساحت قله ی تو را ، هر توانی و گامی نمی تواند دریابد .
دستمان گیر تا دامنه ها را در یابیم ، دستی بگشا تا به صلابت دست های علقمه ، دست بگشاییم و بال بیابیم و ادراک کرانه های تو را دست کم از دور دست ها ، ممکن ببینیم .
ما را از عشیره عاشورا کن ؛ همنای نینوا یمان ساز ، جانی تفتیده چون طف به ما بخش و فاصله هستی ما را با مستان تشنه کام کربلا کمتر کن .
چهارده قرن تو را دویده ایم ، تو را چشیده ایم و هنوز و همیشه تشنه ایم ای روح عطش ما را دریاب .